سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هیچ مال از خرد سودمندتر نیست ، و هیچ تنهایى ترسناکتر از خود پسندیدن ، و هیچ خرد چون تدبیر اندیشیدن ، و هیچ بزرگوارى چون پرهیزگارى ، و هیچ همنشین چون خوى نیکو ، و هیچ میراث چون فرهیخته شدن ، و هیچ راهبر چون با عنایت خدا همراه بودن ، و هیچ سوداگرى چون کردار نیک ورزیدن ، و هیچ سود چون ثواب اندوختن ، و هیچ پارسایى چون باز ایستادن هنگام ندانستن احکام ، و هیچ زهد چون نخواستن حرام ، و هیچ دانش چون به تفکر پرداختن ، و هیچ عبادت چون واجبها را ادا ساختن ، و هیچ ایمان چون آزرم و شکیبایى و هیچ حسب چون فروتنى ، و هیچ شرف چون دانایى ، و هیچ عزت چون بردبار بودن ، و هیچ پشتیبان استوارتر از رأى زدن . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----109794---
بازدید امروز: ----27-----
بازدید دیروز: ----1-----
تنهایی من

 

نویسنده: تنهای تنها
یکشنبه 87/2/8 ساعت 3:41 عصر

 

سوختم باران بزن شاید تو خاموشم کنی

                                   شاید امشب سوزش این زخمها را کم کنی

 آه باران من سراپای وجودم آتش است

                                   پس بزن باران بزن شاید تو خاموشم کنی

 


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: تنهای تنها
چهارشنبه 87/1/28 ساعت 9:52 صبح

روزی عارفی با سوسولی نشسته بود / صحبت، در باب دوست گشته بود

                            - عارف به سوسوله درباره ی عشقش گفت:

گر ببینم، زلف زیبای یار / تا کی توانم کنم من انتظار

گویم به او کای یار عزیزم / من اشک عشق به پای تو ریزم

گر من یارم را روزی نبینم / از درد دوری او شاید بمیرم

عارف آمد بگوید که تمام شد/ سوسول بانگ زد ،حالم خراب شد

- سوسوله به عارفه گفت اینا همش حرفه ببین من چی میگم :

گر ببینم داف زیق پایه ای / همان دم چشمک زنم ، گویم بیایی

به او گویم بریم کافی شاپ/ کافه بخوریم یا که سِون آپ

گر سر قرار او را نبینم / دیگری را تور کنم با او نشینم

 - عارف در اینجا کم می آره و می گه :

بعد از این شعر، عارف گفت، گشتم مریض / سوسول ما گفت ، بای عزیز


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: تنهای تنها
چهارشنبه 87/1/28 ساعت 9:46 صبح

 

دوست دارم با تو در عطر گل ها باشم

                                        دوست دارم باتو در سکوت شبها باشم

دوست دارم باتو لبخند بزنم

                                   خیلی دوستت دارم

     

 

             


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: تنهای تنها
چهارشنبه 87/1/28 ساعت 9:45 صبح

آرزومه که یه روز، تو کلبه ی قشنگمون  
یه شب صاف مهتابی، با دیوارای عنابی

دست بکشم رو گونه هات ، خیره بشم به اون چشات

حس کنم کنارمی ، تو آغوش گرم منی

سرت رو شونه هام باشه ، دستات توی دستام باشه

نگات تو چشم من باشه ، لبات روی لبهام باشه

از عشق هم گر بگیریم ، از امروزو فردا بگیم

با این دلهای پاکمون ، یه جشن کوچک بگیریم

 

 


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: تنهای تنها
چهارشنبه 87/1/28 ساعت 9:27 صبح

روزی تمام احساسات آدمی گرد هم جمع شدند تا قایم باشک بازی کنند.

دیوانگی چشم می گذارد همه می روند قایم می شوند تنبلی یه جایی همون

نزدیکی ها قایم می شود. حسادت آنطرف قایم می شود و عشق می رود

پشت یک گل رز. دیوانگی همه را پیدا می کند به جز عشق. حسادت عشق

رو لو می دهد.دیوانگی پیش گل رز می رود و عشق را صدا می زند ولی عشق

بیرون نمی آید. دیوانگی هر چه عشق راصدا می زند که عشق بیا بیرون عشق

بیرون نمی آید.دیوانگی هم با یک چاقو رز را می زند تا عشق پیدا شود. یک

مرتبه عشق فریاد می زند: آخ... چشمم را کور کردی. دیوانگی اشک می ریزد

و به دست و پای عشق می افتد و می گوید من چشم تو را کور کردم

تو هر کاری بگویی من انجام می دهم. عشق فقط یک چیزی از او می خواهد.

 

به او می گوید با من همدرد شو.از آنوقت به بعد دیوانگی همدرد عشق کور شد...

 

 


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: تنهای تنها
چهارشنبه 87/1/28 ساعت 9:25 صبح


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: تنهای تنها
چهارشنبه 87/1/28 ساعت 9:10 صبح

 

  


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: تنهای تنها
سه شنبه 87/1/27 ساعت 3:37 عصر

بوسه بر دست : من فقط تو را می پرستم
بوسه بر گونه : من فقط می خواهم دوست تو باشم

بوسه بر چانه : تو جذاب هستی

بوسه بر گردن : من تو را می خواهم

بوسه بر لب : من عاشق تو هستم

بوسه بر گوش : اجازه بده سر گرم باشیم 


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: تنهای تنها
سه شنبه 87/1/27 ساعت 3:35 عصر

بوسه مگر چیست فشار دو لب

 آنکه گناه نیست چه روز و چه شب

 بوسه یعنی ُ وصل شیرین دو لب

 بوسه یعنی عشق در اعماق شب

 بوسه یعنی مستی از مشروب عشق

بوسه یعنی آتش و گرمای تب

 بوسه یعنی لذت از دلدادگی

 لذت از شب ُ لذت از دیوانگی

بوسه یعنی حس خوب طعم عشق

 طعم شرینی به رنگ سادگی

 بوسه یعنی ُ آغازی برای ما شدن

 لحظه ای با دلبری تنها شدن

 بوسه آتش می زند بر جسم و جان

 بوسه بر می دارد این شرم از میان

 بوسه یعنی شادی و شور و نشاط

 بوسه یعنی عشق خالی از گناه

 بوسه یعنی قلب تو از آن من

بوسه یعنی تو همیشه مال من

 


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: تنهای تنها
دوشنبه 87/1/26 ساعت 11:20 صبح

 

به خدایت نگو که چقدر مشکلاتت بزرگ است ،

 

به مشکلاتت بگو که چقدر خدایت بزرگ است


    نظرات دیگران ( )
<      1   2   3   4   5   >>   >

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • آنگاه
    47 تست روانشانسی
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • پیوندهای روزانه

  • مطالب بایگانی شده

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  •